اتحاد از کدام منظر و در کدام بستر
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

حکایت عجیب و غریبی‏ست. با جابجایی سازمان‏ها و احزاب، مضامین واژه‏ها و تعیین وظایف هم جابجا شده است. روز و روزگاری منطق و فلسفه‏ی کمونیستی با طرح و بیان حقایق تعریف می‏گردید و امروزه دارد از جانب اپوزیسیون چپ خارج از کشوری، به گونه‏ای دیگر نوشته می‏شود. روز و روزگاری وظیفه‏ی کمونیست مدافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان، مشکلی بر مشکل افزودن نبوده و امروزه، تلنبار نمودن مشکلات است. در حقیقت چپ و کمونیست، یا صداقت و با صراحت لهجه‏اش معنا می‏یابد و هدف‏اش پیشبرد کارها و توجهی به یافتن راه‏های عملی رو در روی جنبش کمونیستی و هم‏چنین پاسخ‏گوئی به مشکلات و معضلات پیش پای اعتراضات کارگری – توده‏ای‏ست. بدنبال بن بست شکنی‏ست و انگیزه‏‏اش افزودن بر زخم‏ها و گسترده‏گی بحران نیست. مبالغه‏گو و در پی مشغولیات سیاسی نیست و باوری به راه‏اندازی سر و صداها ندارد.

 

درست است‏که چپ(*) نیاز به اتحاد دارد و بدون هم‏کاری دائم و روزانه‏ی نیروهای کمونیستی، کار انقلاب به پیش نمی‏رود؛ درست است‏که بدون اتحاد یک‏پارچه‏ی چپ، راست دست بالا را خواهد داشت و بر تعرض خویش به جان و مال کارگران و زحمت‏کشان خواهد افزود؛ و امّا و قبل از همه‏ی این‏ها، چپ نیاز به آن دارد تا از قوانین کار جمعی و دگرگونه‏ساز پیروی نماید و مبانی پایه‏ای اتحاد را به جا آورد. آویزن نمودن پرچم اتحاد بر سر در سازمان و حزب و آن‏هم بدون به حساب آوردن رسم و رسوم آن، چیزی جز تخریب واژه‏ی اتحاد نیست. کاری که تقریباً سه دهه، به کار و بار بعضاً نیروهای کمونیستی خارج از کشور تبدیل گشته است. البته که اتحاد و اتئلاف علیه‏ی رژیم جمهوری اسلامی در هر سطح و شکلی ضروری و مفید می‏باشد و بی‏گمان لازمه و تحقق چنین امری، منوط به عبور از پیش‏شرط‏هاست؛ منوط به توضیح جایگاه فعالیتی خودی و آن‏هم بدون کمترین اغراق و مبالغه است. به عبارتی دیگر نمی‏توان در منطقه‏ی غیرخودی، بر انجام وظایف خودی پای فشرد و چشم‏اندازهای کاذب را در مقابل خود قرار داد. مطئنمناً چنین تصویرسازی‏هایی، کارها را به عقب خواهد انداخت و مخرب و نابجاست؛ چرا که جایگاه‏های فعالیتی، مولدّ وظایف روزمره است.

البته که ناگفته نماند فعالیت چپ در این عرصه هم به‏مانند دیگر فعالیت‏های‏اش، بی‏هدف و بی‏ثمر خواهد بود. دلیل این امر روشن است. چرا که در میدان اصلی مبارزه حضور ندارد و هدف‏اش دست‏یابی به ایرادات و رفع ناکرده‏های خویش نیست و هم‏چنین اتحادهای تاکنونی را مورد بازنگری دقیق و کمونیستی خود قرار نداده است. با این اوصاف معین هم نیست تا چه اندازه مدافعین اتحاد امروزی از گذشته‏ی نافرجام و بی‏ثمرشان آموخته‏اند؛ معین نیست که نقدشان از گذشته چیست و بعضاً سازمان‏های درگیر "اتحاد کلن" هم روشن ننموده‏اند که دلیل ناپیشرفتی تجمعات سابق‏شان در چه بوده است و مهمتر از همه‏ی این‏ها معین نیست که نیروهای متشکله در "اتحاد کلن"، از کدام منظر و با اتخاذ به کدامین راه و روش واحد، قصد تأثیرگذاری بر روی جنبش‏های اعتراضی داخل را دارند و در صدد بن‏بست شکنی چپ‏اند؟

 

خوانده‏ایم که بیست و پنج "سازمان"، "حزب"، کمیته، شورا، کانون و غیره نشست تدارکاتی خود را در روزهای 22 الی 24 ژوئن پایان دادند. مسلماً دور هم جمع شدن سازمان‏ها و احزاب خارج از کشوری و آن‏هم به این میزان و کمیت، از نوع خود "بی‏نظیر" و "کم سابقه" می‏باشد. امّا جدا از چنین کمیت و گردهم آمدن‏هایی، باید دید که عیار و کیفیت کار سازماندهندگان نشست کلن تا چه اندازه می‏باشد و مضافاً این‏که از این‏دست اتحادها، حکایت از کدامین چشم‏اندازها می‏کند و نیروهای متشکله در "اتحاد کلن" هم قصد پاسخ‏گوئی به کدامین نیازهای عملی جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای داخل کشور را دارند.

 

در حقیقت کمتر چپی‏ست با این باور بیگانه باشد، که از جنبش‏های اعتراضی بسیار و بسیار عقب است و هم‏چنین به‏عینه دیده است‏که "سازمان‏ها" و "احزاب" کمونیستی در این سی ساله، نه تنها نتوانسته‏اند توجه بخش کوچکی از جنبش‏های اعتراضی داخل را بخود جلب نمایند، بلکه در ابعادی بسیار گسترده، نیروهای چندین دهه‏ی خود را هم، رمانده‏اند. دیده است‏که نه بطور عام از خود نقدی بر جای گذاشته‏اند و نه‏بطور خاص سیاست‏ها و تاکتیک‏های سازمانی و حزبی‏شانرا به چالش کشیده‏اند. فقر جنبش چپ را می‏توان در این عرصه‏ها بوضوح دید. بیگانه‏گی عجیب و غریبی با کار بست چنین متد و سیاستی دارد. با این تفاصیل سازمان و یا حزبی که طی سه دهه، بر نافرجامی سیاست‏ها و تاکتیک‏های‏اش ناآشنا می‏باشد؛ سازمان و یا حزبی که خود بحران‏زاست؛ سازمان و یا حزبی که کمترین رد پای مثبتی از خود بر جای نگذاشته و نقش دافعه‏ی جنبش کمونیستی را ایفاء نموده است، چگونه می‏تواند در ابعادی گسترده‏تر، سیاست عمومی‏تر را پی گیرد و جنبش کمونیستی را از بحران کنونی بدر آورد؟

 

البته که پرسش‏های از این‏دست بسیاراند و می‏توان در زمان‏ها و در مناسبت‏های دیگر، به یکایک آن‏ها پرداخت و نشان داد که افکار درونی و باطنی مدعیان امروزی اتحاد چیست و تا چه اندازه متعهد به حقوق اولیه‏ی انسانی و مخالفین درونی‏اند، و هم‏چنین و تا چه اندازه، موافق برخوردهای اصولی و سازنده به‏منظور روشن نمودن افکار نادرست و جذب نیروهای انقلاب و کمونیست‏اند؟

از سر استیصال و درمانده‏گی، هیچ اتحادی به ثمر نخواهد نشست. چون راست‏ها جمع‏اند و ما پراکنده و بنابراین با هر تعیین و یا با هر اختلاف ریشه‏ای و بنیادی می‏توان پرچم اتحاد را برافراشت، ناصحیح و خسران‏زاست. چرا که مقوله‏ی اتحادِ فیمابین نیروهای کمونیستی، با انطباق و اشتراک تئوریک – سیاسی‏شان تعریف می‏گردد و به تبع‏ی آن هدف عملی مشترکی را تعقیب می‏نمایند. شک و سئوالی نیست که راست میدان‏دار، میدان است و دست بالا را دارد و عملاً و در همه‏جا و در برابر جنبش‏های حق‏طلبانه‏ی کارگری – توده‏ای به صف شده است و در مقابل، چپ پراکنده و بی اثر است. چپ پراکنده و بی اثر است، به این دلیل که فاقد پتانسیل لازمه به‏منظور تغییر اوضاع‏ درونی و بیرونی‏ست. چپ پراکنده و بی اثر است، به این دلیل که اصلاً و ابداً نگاه‏اش به پائین و رو به جلو نیست و عملاً و آگاهانه از رو در رویی با رژیم سرکوب‏گر جمهوری اسلامی فاصله گرفته است. مسلماً با چنین نگاهی نمی‏توان ثمربخش بود و بیهوده هم نیست که از سر ناعلاجی و استیصال دارد وظایف غیر واقعی و غیر عملی‏ای را در مقابل خود قرار می‏دهد و یا به‏گونه‏ای غیر کمویستی "سازمان" و یا "حزب" خود را تعریف می‏نماید، و دارد بجای سازمان دادن کار مشترک و آن‏هم در قد و قواره‏ی خارج از کشوری‏ای، [هم‏چون افشای رژیم جمهوری اسلامی، مبارزه‏ی حمایتی از اعتراضات کارگری - توده‏ای داخل کشور و متعاقباً برگزاری روزها و مناسبت‏های تاریخی و در حدی فراتر راه‏اندازی مبارزه‏ی ایدئولوژیک سالم و پربار]، از مبارزه و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برقراری جامعه‏ی سوسیالیستی سخن می‏گوید!!

به بیانی روشن‏تر ناباوری عظیم عملی "سازمان"ها و "احزاب" خارج از کشوری به مبارزه‏ی حاد و رو در رو با ارگان‏های سراپا مسلح و وابسته‏ی رژیم جمهوری اسلامی و هم‏چنین سرکوب مخالفین درونی، باعث گردیده است تا چپ، پس بماند. چپ ایران واقع‏گرا، صبور و از خود گذشته نیست و بشدت آلوده به سکتاریسم است؛ همواره منافع‏ی گروهی را مقدم بر منافع‏ی جمعی شمرده است. مگر بی دلیل است که به چنین روز و روزگاری افتاده است و دارد مسیر اضمحلال و پاشیده‏گی را طی می‏کند؟

 

حال ببینیم که "اتحاد کلن" از کدام منظر و در کدام بستر قصد تأثیرگذاری بر روی جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای را دارد و هم‏چنین چگونه می‏خواهد بر "بحران" جنبش کمونیستی ایران فائق آید. در اطلاعیه‏ی پایانی نشست کلن آمده است که: "در فضای ملتهب سیاسی ایران و جهان برای ایجاد یک بدیل انقلابی و کارگری و سوسیالیستی تلاش می‏کنند. هدف نشست و تبادل نظرها، در مسیر یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران در تقابل با رژیم جمهوری اسلامی و تهدیدات امپریالیستی و راه‏حل‏های رفرمیستی و ارتجاعی‏ست"..

و در ادامه می‏آید "ما نیروهای شرکت کننده در این نشست طبقه کارگر، کمونیست‏ها و نیروهای انقلابی را به همکاری و تشریک مساعی در تقویت این روند دعوت می‏کنیم".

 

مسلماً از اطلاعیه‏ی فوق می‏توان استنتاجات متفاوت نمود و می‏توان به رد و یا به تأئید آن نشست. امّا قبل از رد و یا توافق با آن، این سئوال را مطرح نمائیم که ابزار واحد "مبارزاتی" بیست‏و‏پنج "سازمان" و "حزب" و کمیته به‏منظور سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برقراری جامعه‏ی سوسیالیستی کدام است؟ علاوه بر این "چنان‏چه" و یا "روز و روزگاری" طبقه‏ی کارگر قصد هم‏کاری و یا تشریک مساعی با "نماینده‏گان سیاسی" خود را داشته باشد، چگونه و در کدامین میادین می‏بایست ارتباط خود را با کمونیست‏های متشکله در "اتحاد کلن" برقرار نماید، تا به‏همراه آنان و "یک‏پارچه" و در "صفی واحد"، جامعه‏ی سرمایه‏داری را درب و داغان نماید؟! و سر آخر آیا نیروهای متشکله در "کلن" می‏دانند که، تفاوت نگاه‏ها و راه‏های یکی با دیگری، بنیادی و از زمین تا آسمان است؟

به عنوان مثال نگاه و راهِ حزب کمونیست ایران (مارکسیست، لنینیست، مائوئیست) با نگاه و راه انتخابی حزب اتحاد کمونیسم کارگری بسیار و بسیار متفاوت می‏باشد؟ چگونه این دو حزب و علی‏رغم اختلافات فاحش تئوریک – سیاسی و تاکتیکی "متحد" شده‏اند و سرنگونی رژیم را در سرلوحه‏ی کار خویش قرار داده‏اند؟ تا آنجائی‏که به عرصه‏ی نظری – و نه عملی - بر می‏گردد، و تا آنجائی‏که از اسناد این دو "حزب" پیداست، نگاه و راه و روش این دو تجمع, خارج از کشوری، کاملاً در تقابل هم قرار دارد. یکی بر این باور است که سیاست از لوله تفنگ بیرون می‏آید و دیگری چنین افکار و منشی را در خلاف رشد و شکوفائی جنبش‏های اعتراضی ایران و بویژه رهائی طبقه‏ی کارگر از زیر قید و بندهای سرمایه می‏داند. آیا با وجود چنین اختلافات فاحش و عریانی، محتوای واژه‏ی اتحاد از جانب نیروهای متشکله‏ی "کلن" برگردانده و بد تعریف نشده است؟ آیا می‏توان گفت که چنین پیوندهایی گذرا و فاقد پائین‏ترین پیشرفت‏هاست؟

 

مفهوم اتحادِ کمونیستی معین است و نمی‏توان بنابه هر دلیل و یا بر اساس تمایلات شخصی – سازمانی، پرچم آنرا بلند نمود. تفاوت بسیار عظیمی‏ست مابین اتحادهای سیاسی – سازمانی با سازمان دادن کار مشترک و دفاعی در خارج از کشور. متأسفانه بیست‏و‏پنج "سازمان" و "حزب" و هسته، در شرایطی به پای میز اتحاد رفته‏اند که نه مضامین و محتوای اتحاد را به جا آورده‏اند، و نه کمترین نشانی از برخورد سالم با گذشته‏ی خود بر جای گذاشته‏اند و نه حاضراند، به توضیح موقعیت فعلی خود بپردازند. یعنی و به بیانی ساده‏تر اصلاً و ابداً نمی‏خواهند بخود بقبولانند که "سازمان" و "حزب"شان از محتوا تهی‏ست و در درون هیچ‏گونه پایه‏ای ندارد؛ نمی‏خواهند بخود بقبولانند که نوع وظایف و سازماندهی عنصر و نیروی خارج از کشوری، با نوع وظایف و سازماندهی عنصر و نیروی داخل کشوری، کاملاً متفاوت می‏باشد. متأسفانه درک و هضم چنین مسئله‏ی پیش پا افتاده‏ای، بخودی خود به معضل اساسی و چندین دهه‏ی جریانات خارج از کشوری تبدیل گشته است.

 

از شواهد پیداست که تیله‏ای انداخته شده است و بعضاً افراد و "سازمان‏ها" و "احزاب" و آن‏هم بدون کمترین توجهی به نیازهای عملی جنبش‏های اعتراضی و فهم عواقب آن، بدون دقت به کدورت‏های سیاسی – تشکیلاتی و شخصی و مهمتر از همه‏ی این‏ها به‏منظور پس نماندن از دیگری، وارد چنین کارزار کوری شوند؟ به عنوان نمونه در میان بیست‏و‏پنج "سازمان" و "حزب"، نام دو سازمان کارگران انقلابی ایران با پسوند و پیشوند "کمیته مرکری" و "هئیت اجرائی" به چشم می‏خورد. این دو "سازمان" همین چند وقت قبل و بدون حمل تفاوت‏های سیاسی – تئوریک، دست به انشعاب زدند، که نه جنبش‏های اعتراضی از کم و کیف و کدورت‏های سیاسی و تئوریک این دو "سازمان" مطلع می‏باشند و نه "اتحاد کلن" بر تفاوت‏های این دو "سازمان" مجزا از هم، آشناست. آیا خود امر نشان از بی‏جدیتی و بی‏مسئولیتی این دو "سازمان" و "اتحاد کلن" پیرامون اتحاد فیمابین نیروهای کمونیستی نیست؟

براستی سئوال این است، عناصر, جریانی که بعد از سال‏ها فعالیت - و آن‏هم بدون داشتن اختلافات اساسی تئوریک، سیاسی - نتوانسته‏اند در "سازمان" واحدی، فعالیت مشترک خود را ادامه دهند، چگونه و به چه دلیل، دوباره و این‏بار، و آن‏هم تحت عنوان "اتحاد کلن" در کنار هم قرا گرفته‏اند و می‏خواهند در جمعی وسیع‏تر و گل و گشادتر، کار "کمونیستی" خود را پی گیرند؟!!

 

کمی فراتر از این رویم و با هم ورق دیگری را بگشائیم تا بیشتر به عمق بی‏مسئولیتی بعضاً نیروها و جریانات نشست کلن پی ببریم. در اطلاعیه کمیته خارج از کشور اقلیت پیرامون دفاع شرمگینامه راه کارگر (هیئت اجرایی) از جمهوری اسلامی زیر پوشش مبارزه ضد امپریالیستی می‏خوانیم که: "از دیدگاه ما، راه کارگر (هیئت اجرایی) هیچ‏گاه درک نکرده است‏که مبارزه علیه امپریالیسم و سیاست‏های آن از مبارزه علیه سرمایه‏داری جدائی‏ناپذیر است؛ زیرا که اساسا سوسیالیسم این سازمان، چیزی فراتر از سوسیال دموکراسی و پارلمانتاریسم نیست". ".. آن‏چه راه کارگر (هیئت اجرایی) را به صدور این اطلاعیه واداشته نه نگرانی آن‏ها از خدشه‏دار شدن مبارزه‏ی ضد امپریالیستی بلکه بن‏بست نظری و سیاسی این جریان و نگرانی آن‏ها از رشد روزافزون دیده‏گاه‏های انقلابی و رادیکال در جنبش چپ و کمونیستی ایران است".

 

طنز سیاسی را می‏توان در حول و حوش چنین اتحادهایی دید. "اتحاد کلن" از یک‏سو می‏خواهد در فضای ملتهب سیاسی ایران و جهان برای ایجاد یک بدیل انقلابی کارگری و سوسیالیستی تلاش کند و مخالف هرگونه راه رفرمیستی‏ست و از سوی‏دیگر و در همان لحظه دارد، دست دوستی و هم‏کاری بسوی سازمان‏ها و نیروهایی دراز می‏کند که حد و حدود مبارزه‏اش، فراتر از سوسیالیسم دمکراسی و پارلمانتاریسم و رفرمیستی نمی‏رود و هم‏چنین نگران رشد روزافزون دیده‏گاه‏های انقلابی و رادیکال در درون جنبش چپ و کمونیستی‏ست؟!

بالاخره قسم حضرت عباس را قبول کنیم یا دُم خروس را. تکلیف چیست؟ دو سازمان به‏پای میز مذاکره رفته‏اند و ورقه‏ی هم‏کاری و هم‏یاری سیاسی – "مبارزاتی" شانرا امضاء نموده‏اند و می‏خواهند، هم رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و هم جامعه‏ی سوسیالیستی را برقرار نمایند و در همان‏حال یکی [سازمان اقلیت] بر این باور است که آن دیگری [هئیت اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)]، مدافع‏ی شرمگین جمهوری اسلامی‏ست و قصد و مقصودش سوسیالیسم و رشد جنبش‏های کارگری – توده‏ای و کمونیستی نیست و به بن‏بست نظری و سیاسی رسیده است!!

 

آیا با وجود چنین تفکرات نامنسجم، در هم ریخته و تناقضات آشکار در درون "اتحاد کلن"، مجازیم چنین تجمعات و سر و صداها را جدی نگیریم و از هم‏اکنون - و علی‏رغم میل باطنی‏مان - حکم بر ناموفقیتی و بی‏صدایی آن‏ها دهیم؟ آیا می‏توانیم تاکید ورزیم که این‏نوع کارها شکننده، مأیوس کننده و گوش‏خراش است؟ آیا می‏توانیم اعلام نمائیم که این‏گونه افکار و از این‏دست، گرد هم آمدن‏ها، نه تنها در خدمت به پاسخ‏گوئی معضلات رو در روی جنبش کمونیستی و بسیج نیست بلکه بر دامنه‏ی پراکنده‏گی‏های درون چپ و معضلات آن خواهد افزود؟ آیا می‏توانیم از هم‏اکنون بگوئیم که "اتحاد کلن" بدرد خودی‏های‏شان هم نخواهد خورد و نتایج و عاقبت‏اش، پاشیده‏گی و شکست است.

 

در یک کلام و با صراحت تمام می‏توان اعلان نمود تا زمانی‏که نیروها از منظری حقیقی به واقعیات خودی و آن‏هم به‏عنوان تجمعات خارج از کشوری ننگرند؛ تا زمانی‏که تلاش نورزند با مردم خود صادق و سر راست باشند و تا زمانی‏که بسترهای صحیح و راه‏گشای مبارزاتی را نیابند، قادر به انجام پائین‏ترین وظایف کمونیستی نخواهند بود. متأسفانه این دردی‏ست که "سازمان"ها و "احزاب" متشکله در "اتحاد کلن" دارند با خود حمل می‏کنند و نافرجامی سیاسی‏شان از هم‏اکنون پیداست.

 

21 جولای 2012

31 تیر 1391

 

لینک ها

http://www.eteraaz.com/nashryat/9787-neshast.html

http://www.eteraaz.com/nashryat/9790-aghalyat.html

  

 

(*) هر زمان که به چپ ایران اشاره می‏شود منظور سازمان‏ها و احزاب خارج از کشوری‏ست.

 


July 22nd, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي